«انديشکده بروکينگز»، در مقالهاي به قلم «سوزان مالوني»، مشاور سياسي سابق وزارت امور خارجه و مشاور ارشد سياست خارجي خاورميانه، براي «مرکز سابان»، مينويسد: مردم آمريکا گرفتار مشکلات فراواني هستند، جنگهاي پرهزينه با عراق و افغانستان مردم را از جنگ گريزان کرده و اولويت همه بهبود شرايط اقتصادي است. ايران نيز فشارهاي اقتصادي را متحمل شده است. بنابراين، هر دو طرف تمايل بيشتري به مذاکره و سازشي دارند که شرايط حداقليشان را برآورده سازد. شايد راه ديپلماسي بيخطر نباشد، اما راه جنگ به قدري پرخطر و نتيجه احتمالي مذاکره به قدري مطلوب است که ارزش صرف زمان و انرژي زياد را دارد.
آيا اوباما مي تواند معامله با ايران را به نفع خود شکل دهد؟
در دور دوم رياست جمهوري اوباما، چالش ايران هم تهديدي سرنوشتساز و هم فرصتي تاريخي است. عليرغم دستاوردهاي مهمي که طي چهار سال گذشته در سياست آمريکا نسبت به تهران داشتهايم. ايران همچنان ميکوشد که نفوذش را گسترش دهد. طرحي که به حل مسأله هستهاي ايران بيانجامد بزرگترين تأثير را در سياست خارجياي که هدفش تغيير بازي باشد خواهد داشت. توافقي معنيدار با ايران، بزرگترين دستاورد رياستجمهوري ما خواهد بود، زيرا منع تکثير هستهاي و خلع سلاح هستهاي از ستونهاي محوري آن نظم جهاني هستند که آمريکا مي خواهد به آن شکل دهد. تأثير راهحل مسأله هستهاي اين خواهد بود که منافع امنيت ملي آمريکا در منطقهاي به ويژه حساس و حياتي، به خوبي پيش رود.
* طرح ديپلماتيک جديد بايد به دنبال مذاکرات بيشتر و اصلاح برخوردها با ايران باشد
اين توصيهها را به عنوان نقطه آغازي براي يک طرح ديپلماتيک جديد پيشنهاد ميکنيم:
• پيگيري هرچه سريعتر توافق، در مورد تعطيل ساختن غنيسازي 20 درصدي در ايران؛
• طرح پيشنهادي جامع براي اصلاح امتيازدهي و تحريمهاي ايران با کمک متحدان آمريکا؛
• پافشاري براي زمانبندي فشردهاي براي مذاکرات با ايران، برنامهاي که متشکل از فرايند گفتوگوهاي چند جانبه و دوجانبه باشد؛
انعقاد توافقي الزامآور با ايران
توافقي الزامآور که بلند پروازيهاي هستهاي ايران را با جديت محدود سازد، دنيا را از عواقب ويرانگر توانايي هستهاي ايران، و همچنين هزينههاي فاجعهبار حمله نظامي عليه برنامه هستهاي ايران حفظ خواهد کرد. اين توافق به دوستان و متحدان آمريکا در منطقه اطمينان ميبخشد و به آنها کمک ميکند که بتوانند چارهاي بيابند براي چالشهاي امنيتي مهمي که در داخل کشور با آن مواجه هستند، از جمله فشارهاي داخلي براي اصلاح در رژيمهاي سلطنتي اعراب و فرايند صلحي که به بنبست رسيده است. اين راهحل پاياني است بر چرخه خشونت و عمليات انتحاري همه طرفهاي درگير که ناگزير بازارهاي نفتي را آشفته ميسازد و بهبود اقتصاد جهاني را تهديد ميکند. چانهزنيهاي هستهاي نتيجهبخش با ايران کمک ميکند که با بازداشتن ايران از اقدام به ساخت تسليحات هستهاي، پروتکل منع تکثير تسليحات هستهاي را نيز تقويت کنيم.
شرايط مناسب مذاکره با ايران
با توجه به دلايلي که مطرح شد، بايد با يک طرح ديپلماتيک اساسي مجدداً به پاي ميز مذاکره با ايران بازگرديم. براي آنکه با جنبه سياست خارجي ايران به پيشرفتي نتيجهبخش دست يابيم، شرايط آمادهتر و مناسبتري نسبت به هر زمان ديگر، از انقلاب سال 1979 ايران به اين سو، پيش رو داريم.
چگونه سياست خارجي ايران را به سمت اعتدال پيش ببريم؟
امروز دستکم چهار امتياز ويژه براي مقابله با ايران داريم که طي 4 سال گذشته نداشتيم:
• ايران به دليل با مشکلات اقتصادي در دوران پس از انقلاب روبرو است. هزينههاي مالي رو به افزايش، و مسايل بينالمللي ايران باعث شده که، براي نخستين بار طي اين سالها، واسطههاي قدرت در اين کشور در مورد معيارهاي سياست هستهاي ايران اختلافنظر پيدا کنند. هنوز روشن نيست که رهبر معظم ايران بتواند از تغييري جامع، در جهتگيري هستهاي کشور استفاده کند، اما شواهد تاريخي حاکي از اين امر است که مشکلات اقتصادي موجب اعتدال و ميانهروي (هرچند تدريجي و نامنظم) در سياستها شده است.
قدرتهاي بزرگ دنيا و مخالفت با رويکرد ايران
• همکاري بينالمللي غيرمنتظره، به ويژه ميان قدرتهاي بزرگ دنيا، باعث شد که روند اعمال تحريمها بر ايران تسهيل شود؛ به اين ترتيب بين کشورهاي بزرگ اتحادي سازنده و پايدار عليه ايران به وجود آمده و همه بر رويکرد فعلي نسبت به ايران اتفاق نظر دارند. اروپا نيز، پس از چندين دهه امتناع از موضعگيري، اکنون خيلي مايل است که به تهران سخت بگيرد، و حتي مسکو و پکن هم به جمع کشورهاي مخالف با مواضع ايران پيوستهاند. استقبال شرکاي تجاري قديمي ايران از اقدامات تنبيهي عليه اين کشور باعث شد که باقي کشورهاي دنيا، از جمله بسياري از کشورهايي که مثل شيخنشينهاي خليج فارس از رويارويي مستقيم با ايران پرهيز داشتند، به جمع کشورهاي مخالف رويکرد ايران بپيوندند.
انسجام وقدرت رهبري در ايران
• اکنون ديگر جاي ترديد نيست که اقتدار اصلي از آن رهبر معظم ايران، آيتالله علي خامنهاي است. ناآراميهاي داخلي پس از انتخاب مجدد محمود احمدينژاد منجر به تحکيم، تثبيت و تسلط گروههايي تحت رهبري آيت الله خامنهاي شد و شايد اين انسجام رهبري، محيطي آمادهتر براي سياستها در ايران به وجود آورد.
مردم آمريکا نيز از جنگ گريزان و خواستار بهبود وضعيت اقتصادياند
• بر همين اساس، سياست داخلي آمريکا نيز نسبت به چهار سال پيش، محدوديتهاي کمتري براي طرحريزي برنامهاي جسورانه براي ايران دارد. آمريکا تازه از جنگ پرهزينه با عراق بيرون آمده و در تلاش براي پايان دادن به جنگ پرهزينه ديگري در افغانستان است و آمريکاييها به هيچوجه خوش ندارند که ماجراجويي جنگي ديگري را در خاورميانه از سر بگذرانند. شکست رويکرد جمهوريخواهان در ميان مردم در انتخابات سال 2012 آمريکا نشان ميداد که آمريکاييها بازپروري و بهبود اقتصاد را بر تعهدات بينالمللي ترجيح ميدهند. در نتيجه، دولتمردان تساهل بيشتري در پيگيري توافقي نتيجهبخش و عملي و عقب راندن فشارهاي متعصبانه نشان خواهند داد.
شکست احتمالي مذاکرات
اما با اينکه اين بار احتمال نتيجهبخش بودن مذاکرات با ايران بيشتر است، خطرات نيز خيلي جديتر و بزرگتر از گذشتهاند. برنامه هستهاي ايران همچنان رو به پيشرفت است و بسياري از ناظران مطمئن هستند که سال 2013 نقطهاي است که پس از آن ديگر نميتوان ايران را از دستيابي به توانايي هستهاي بازداشت. همين مسأله فوريت طرحريزي هرگونه ديپلماسي از نو طراحي شدهاي را بيشتر ميکند. در صورتي که هيچ توافقي در مذاکرات حاصل نشود، بايد تعهد مارس 2012 به استفاده از نيروي نظامي، (در صورت لزوم) به منظور جلوگيري از ساخت سلاح هستهاي در ايران را در نظر داشته باشيم.
زمان کافي در اختيار آمريکا نيست
در نتيجه، اين بار نه زمان کافي براي تهديدات توخالي داريم و نه فايدهاي؛ ديپلماسي عمومي تنها نزديکي عامه ايرانيان به فرهنگ آمريکايي را بيشتر ميکند، اما بر شک رهبران اين کشور ميافزايد. درست است که تهران ماههاست نشانههايي براي چانهزنيهاي حداقلي براي کم کردن گستره فعاليتهاي هستهاياش (يعني غنيسازي سطح بالاتري که فقط براي تأمين سوخت رآکتورهاي پژوهشي مولد ايزوتوپهايي براي درمان پزشکي باشد)، بروز ميدهد، اما چنين اعتمادسازي تدريجي و قدمبهقدمي فقط به شک و بدبينيها دامن ميزند.
توافق مطلوب تهران و واشنگتن
اما رآکتور پژوهشي نقطه مناسبي براي شروع بحث است، زيرا دستکم از سال 2010 به اين سو، حضور ثابتي در بحثهاي ديپلماتيک داخل خود ايران داشته و نياز است که هرچه سريعتر فکري به حال ذخاير اورانيوم 20 درصد غنيشده ايران کرد. شروعي موفق زمان بيشتري براي مذاکرات ميخرد و زمينه درک و دريافتهاي بيشتري را فراهم ميسازد. بسياري در واشنگتن و تهران بر سر توافقي که شروط حداقلي هر دو طرف را برآورده سازد اتفاقنظر دارند. چنين توافقي به ايران اجازه نگاه داشتن توانايي غنيسازي اندک (چندين هزار سانتريفوژي که براي غنيسازي کمتر از 5 درصد کار کنند)، را ميدهد. تهران نيز بايد در مقابل با بازرسيهاي دقيق و تأييد عملکردش موافقت کند تا گستره کلي برنامهاش شفاف شود و جامعه بينالملل نيز توانايي بيشتري براي پيشبيني موفقيت ايران به دست آورد. با چنين توافقي ايران بايد مقدمات محدود ساختن فعاليتها در سايت فوردو، تأسيسات زيرزميني غنيسازي که سال گذشته نزديک شهر قم افتتاح شد را فراهم سازد، سايتي که آمريکا بر تعطيلي آن اصرار ميورزد.
حذف و سبک کردن تحريمها
براي دستيابي به اين توافق بايد از اعتبار خود خرج کنيم و گفتوگوي ديپلماتيک را مورد تشويق و تأکيد قرار دهيم. در عين حال، عليرغم اينکه هم از لحاظ راهبردي و هم اخلاقي دوست نداريم بابت نقض قوانين هستهاي به ايران پاداش دهيم، مجبوريم براي رسيدن به مصالحه نتيجهبخش با تهران پيشنهادي بابت کاهش و سبک کردن تحريمها به ايران ارائه کنيم. سياست هستهاي ايران طي 11 سال گذشته تنها در يک مورد انسجام و ثبات داشته و آن رويکرد مذاکرهاياش بوده است و اصرار ايران براي کنار آمدن با هرگونه سازش نيز به دليل افزايش بهايي که بابت مخالفت با سازش پرداخته، شدت يافته است.
ما بايد با همکاري با شرکايمان در اروپا، روسيه و چين بستهاي قانع کننده تدارک ببينيم که در ازاي اقدامات شفاف و تعهدات موثق ايران به حذف و کاهش تحريمهاي مشخص، اشاره کرده باشد. اين انگيزهها بايد قانعکنندهتر از پيشنهادات ناچيزي که آمريکا تا به امروز مطرح کرده و دستکم به اندازه خود تحريمها نوآورانه باشند، اما هر انگيزهاي نيز بايد موقت يا به سرعت قابل برگشت باشد تا بتوان نقشهها و بهانههاي ايران را تدبير کرد. مضاف بر اين، بايد به دنبال تثبيت سازوکارهايي مالي براي تسهيل تعاملاتي چون اقدامات بشردوستانه، توافقات مربوط به غذا و دارو باشيم. تمامي اينها مستلزم برنامهريزيهاي پيشاپيش مقامات دولتي براي حصول اطمينان از حمايت کنگره است.
نتيجه مطلوب رويکرد ديپلماسي
البته هيچگونه تضميني در کار نيست. جمهوري اسلامي ايران کشوري است که همواره غير قابل پيشبيني بوده است، خصومت و بياعتمادي نسبت به واشنگتن در عمق جان تصميمگيران اصلي اين کشور نفوذ کرده است. تحريمها، ستون فقرات رهبري اين کشور را قويتر ساخته و شک و سوءظني به آمريکا و اينکه منافعي در تغيير رژيم اين کشور دارد را بيشتر کرده است. به علاوه، جنگ داخلي در سوريه و عزم ايرانيها براي مقاومت در مقابل کمپين فشار اقتصادي و جنگ پنهان غرب نيز ممکن است، در را به روي هرگونه طرح ديپلماتيک جديد ببندد، يا شايد آتش رويارويي مستقيمي را برافروزد که هيچکدام از دو طرف خواستار آن نيستند.
با تمام اينها، راههاي ديگري که در کنار توافقات از طريق مذاکره داريم به مراتب کمطرفدارتر از خطراتي است که شايد مذاکره به همراه آورد و نتيجه مطلوبي که مذاکرات به بار خواهد آورد، به قدري مهم و رضايتبخش است که ميتواند صرف هر ميزان زمان و انرژي بر سر اين موضوع را توجيه کند. و حتي اگر تهران تمايلي جدي به مذاکره نشان ندهد، دستکم تعهد آمريکا به ديپلماسي و ارجح دانستن آن بر ديگر گزينهها را نشان دادهايم.(فارس)